کافه شلوغ | ||
|
وقتی یه آدم میــــــــگه همون یه نفری که برای اون همه کسه دستانم را رها نکن. دستانی را که در اوج تنهایی هایم، زانوی غم به آغوش می کشید.. به چشمانم زل نزن. وقتی چشمانم و چشمانت خیسند. تا غم دوریمان را بشویند. چه تلخ است، لبخند روی لبانت وقتی دلدار ام می دهی. نمی خواهم. آرامم نکن. وقتی با اشک روی صورتت، با حال زار چشمانت، وقتی صدایت می لرزد، وقتی دست و پایت می لرزد، باز نگران منی. نکن... فقط رهایم نکن. سه مرد تو دنیا واسم عزیزترینن: بابام،عکسش تو آینه،سایه اش... . . البته داداشم هم هستا...بگم. این چه وضعشه؟؟؟؟!!! تکلیف مارو معلوم کنین دیگه... مهمون میاد، به صورت تابعی از بزگتر و نزدیکتر و مهمون میشینن، آدم میمونه از کدوم ور چایی تعارف کنه. ای بابا... این را امروز فهمیدم. به آواز خودم گوش می کردم. که با صدایش ساکت شدم صدای یا کریمی که در حیاطمان آواز می خواند. وقتی که سراغ تقی را از موسی می گرفت. وقتی که مرا یاد خاطراتم انداخت... مدت ها صدایش را نشنیده بودم. این را امروز فهمیدم... سلام.با متن آهنگ کافه های شلوغ محسن چاووشی اومدم.نظر فراموش نشه لطفا...
اخ که چقدر خوبه، قدم زدن با تو
شرمنده می شوم. به خاطر کارهایی که با بسم الله شروع نمی کنم، ولی با خداروشکر تمام می شود... خدای من ممنون... |
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |